لهستان فشارها بر آلمان برای دریافت غرامت جنگ جهانی را افزایش میدهد
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۴۷۳۰۳
معاون وزیر خارجه لهستان در سفر به برلین بار دیگر مسئله دریافت غرامت جنگ جهانی از آلمان را در اولویت قرار داده و از یک بی عدالتی بزرگ تاریخی سخن گفت که باید به آن رسیدگی شود. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از روزنامه "هامبورگر ابند بلات" آلمان، دولت لهستان خواهان افزایش بیشتر فشار بر آلمان در تقاضای غرامت جنگ جهانی دوم است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آرکادیوس مولارچیک ، معاون وزیر امور خارجه لهستان و کمیسر غرامت در آغاز سفر دو روزه خود به برلین در گفتگویی با خبرگزاری آلمان گفت: در اینجا تنها موضوع یک مسئله سیاسی مطرح نیست، بلکه مسئله در مورد عزت لهستان است. اکنون آلمان یک انتخاب دارد: یا بر سر میز مذاکره با لهستان می نشیند، یا این موضوع را در همه مجامع بین المللی از جمله در سازمان ملل، شورای اروپا و اتحادیه اروپا مطرح خواهیم کرد.
مولارچیک تاکید کرد که دولت لهستان تازه فعالیت خود در این زمینه را آغاز کرده است. وی تاکید کرد که علاوه بر گفتگوهای دوجانبه، یک کنفرانس بین المللی نیز در این زمینه باید برگزار شود، زیرا کشورهای دیگر نیز تحت تأثیر این موضوع قرار دارند. علاوه بر لهستان، یونان نیز مدت هاست که خواهان غرامت از آلمان بوده است.
این مقام لهستانی افزود: این موضوع نمی تواند توسط دولت فدرال آلمان تا انتخابات بعدی کنار گذاشته شود. باید درباره این موضوع گفتوگو شود، در غیر این صورت برای همسایگی ما بسیار بد خواهد بود. دو هفته پیش، لهستان یادداشتی رسمی به 51 کشور اتحادیه اروپا، ناتو و شورای اروپا ارسال کرد و از آنها خواست خواستههای این کشور را درک کنند.
مولارچیک به عنوان رئیس یک کمیسیون پارلمانی، گزارشی را درباره خسارت جنگ ناشی از حملات آلمان نازی در جنگ جهانی دوم در لهستان تهیه کرد که در ماه سپتامبر ارائه شد. میزان خسارت 1.3 تریلیون یورو برآورد شده است.
در پایان ماه اکتبر، مولارچیک به عنوان معاون وزیر امور خارجه و کمیسر دولت لهستان برای غرامت منصوب شد. در سفر به برلین او در روزهای سهشنبه و چهارشنبه با برخی مقامات دولت فدرال آلمان در این باره گفتگو خواهد کرد.
دولت فدرال آلمان موضوع غرامت را مسئله ای تمام شده می داند و به معاهده دو به علاوه چهار در مورد پیامدهای سیاست خارجی اتحاد آلمان اشاره میکند که لهستان در آن عضو نبود. مولارچیک تاکید کرد: نباید چیزی زیر فرش بین آلمان و لهستان جارو شود. او آلمان را متهم کرد که از دهه 1950 سیاست پنهان سازی، محدودیت ها و فراموشی را دنبال می کند.
وی تاکید کرد: من شخصاً سالمندانی را می شناسم که در جنگ به شدت مجروح شده اند و از آن زمان تاکنون معلول شده اند. آنها تمام عمر به دنبال عدالت بوده اند و آن را نیافته اند. معاون وزیر امور خارجه لهستان گفت: آلمانی ها این افراد را نمی بینند و طوری رفتار می کنند که انگار این افراد وجود ندارند. هم زمان مستمری سالمندی به سربازان سابق ورماخت و اعضای اس اس پرداخت می شود. این سیاست آلمان باید به جهانیان نشان داده شود. مولارچیک از بی عدالتی بزرگ تاریخی صحبت کرد.
"ماتئوش موراویتسکی"، نخست وزیر لهستان هم اخیرا در سخنانی گفت: اگر آلمانیها میخواهند روسیه به خاطر جنگش مجازات شود و به اوکراین برای جنایاتی که در آنجا مرتکب شده است غرامت بپردازند، باید پاسخگوی جنایات و کشتار جمعی علیه لهستان در طول جنگ جهانی دوم باشند. وی خطاب به جوانان آلمانی گفت: اگر شما به عنوان فرزندان آلمانی این مسئولیت را نپذیرید، پس روسیه هرگز نمی تواند در قبال جنایاتی که نیروهای پوتین اکنون در اوکراین مرتکب می شوند، پاسخگو باشد و به حسابش رسیدگی شود.
در هشتاد و سومین سالگرد آغاز جنگ جهانی دوم در اول سپتامبر، یک کمیسیون پارلمانی در ورشو گزارشی ارائه کرد که در آن خسارت وارده به لهستان در این جنگ بیش از 1.3 تریلیون یورو برآورد شده بود. سران آلمان از جمله فرانک والتر اشتاین مایر، رئیس جمهور فدرال آلمان و آنالنا بائربوک، وزیر امور خارجه این کشور این درخواست ها را رد کرد.
تهاجم آلمان نازی به لهستان در 1 سپتامبر 1939 آغاز جنگ جهانی دوم با حداقل 55 میلیون کشته همراه بود. برآوردهای دیگر این تعداد را تا 80 میلیون نفر تخمین زدند. ارقام دقیقی وجود ندارد. چهار تا شش میلیون لهستانی در این جنگ جان خود را از دست دادند. ورشو پایتخت لهستان تقریباً به طور کامل ویران شد.
دولت فدرال آلمان تا به حال بارها درخواست لهستان برای پرداخت غرامت را رد کرده است. از یک سو برلین به توافقنامه دو به علاوه چهار در سال 1990 در مورد پیامدهای سیاست خارجی اتحاد آلمان اشاره دارد. از سوی دیگر، برلین اشاره می کند که رهبری کمونیست لهستان در سال 1953 اعلام کرد که از پرداخت غرامت آلمان انصراف می دهد و در طول سال ها چندین بار آن را تایید کرده است.
از سرگیری انتقال گاز از آلمان به لهستان از طریق خط لوله «یامال-اروپا» روسیهانتقاد لهستان از سلطه آلمان در اروپاانتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: اخبار آلمان اخبار آلمان دولت فدرال آلمان وزیر امور خارجه جنگ جهانی دوم معاون وزیر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۴۷۳۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت توسعهگرا چیست؟
عصر ایران - دولت توسعهگرا (developmental state) دولتی است که با هدف پشتیبانی از رشد صنعتی و توسعۀ اقتصادی در حیات اقتصادی دخالت میکند.
دخالت دولت توسعهگرا در زندگی اقتصادی در حد تلاش برای جایگزین کردن برنامهریزی و کنترل "نظام سوسیالیستی" به جای بازار نیست، بلکه بیشتر کوششی است برای ایجاد مشارکت بین دولت و شرکتهای بزرگ اقتصادی، و اغلب اولویتهای محافظهکارانه و ناسیونالیستی زیربنای این رویکرد را تشکیل میدهند.
ژاپن نمونۀ کلاسیک دولت توسعهگرا است. در دورۀ فرمانروایی میجی (Meiji) در سالهای 1868 تا 1912، دولت ژاپن با زایبوتسو، یعنی با امپراتوریهای بازرگانی بزرگ خانوادگی، که تا جنگ جهانی دوم بر اقتصاد ژاپن سلطه داشتند، ارتباط نزدیکی برقرار کرد.
از سال 1945 نقش توسعهای دولت ژاپن را وزارت بازرگانی صنعت بینالمللی ژاپن بر عهده گرفت که همراه با بانک ژاپن، به اتخاذ تصمیم در مورد سرمایهگذاریهای خصوصی یاری رساند و اقتصاد ژاپن را به سمت رقابت بینالمللی هدایت کرد.
الگوی مشابهی از مداخلۀ توسعهگرایانۀ دولت در فرانسه نیز وجود داشته است که در آن حکومتهای راست و چپ ضرورت برنامهریزی اقتصادی را تشخیص میدادند و بوروکراسی دولتی هم خود را نگهبان منافع ملی میدانست.
در کشورهایی مانند اتریش و تا حدی نیز آلمان، توسعۀ اقتصادی از راه ایجاد "دولت مشارکتی" (partnership state) به دست آمده است که در آن بر حفظ رابطۀ نزدیک بین دولت و شرکتهای بزرگ اقتصادی و بویژه مشاغل اقتصادی بزرگ و نیروی کار سازمانیافته تاکید میشود.
در چند دهۀ اخیر، جهانی شدن اقتصاد موجب پیدایش "دولتهای رقابتی" شده است که نمونههایی از آنها در میان "اقتصادهای ببر" (tiger economies) آسیای شرقی دیده میشود. اقتصادهای ببر عبارتی است در توصیف اقتصادهایی در شرق آسیا، با رشد شتابان و جهتگیری صادراتی. مثلا کرۀ جنوبی و تایوان و سنگاپور و هنگکنگ.
پیشتر به مفهوم دولت حداقلی پرداختیم. بهترین نمونههای تاریخی دولتهای حداقلی، دولتهای حاکم بر بریتانیا و آمریکا در اوایل دورۀ صنعتی شدن در قرن نوزدهماند. هر قدر کشوری دیرتر صنعتی شود، نقش اقتصادی دولت در آن بیشتر خواهد بود. بنابراین دولت توسعهگرا نمیتواند دولت حداقلی باشد.
در صورت موفقیت دولت توسعهگرا، شاید در بلندمدت راه تبدیل آن به دولت حداقلی فراهم شود. در ژاپن و آلمان، به علت عقبماندگی تاریخی نسبت به بریتانیا و ایالات متحده، به جای دولت حداقلی، دولت توسعهگرا شکل گرفت.
باید توجه داشت که دولت توسعهگرا لزوما دموکراتیک نیست بلکه میتواند مصداق یک دیکتاتوری و حتی دولتی فاشیستی و میلیتاریستی باشد. چنانکه دولتهای توسعهگرا در آلمان و ژاپن اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، غیردموکراتیک بودند و نهایتا هم به پیدایش نازیسم در آلمان و میلیتاریسم در ژاپن منجر شدند.
پیشتر در تشریح کتاب "ریشههای اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی"، اثر کلاسیک برینگتن مور، توضیح دادیم که مور دولتهای توسعهگرای غیردموکراتیک را متعلق به "راه دوم نوسازی" میداند؛ راهی سرمایهدارانه و مبتنی بر "انقلاب از بالا". یعنی نیروی انقلابی در این کشورها، دولتها بودند نه مردم.
در واقع دولت توسعهگرا دولتی است که به لحاظ تاریخی از جامعهاش جلوتر است و اصلاحاتی را در جامعه در پیش میگیرد که به شکل دموکراتیک تحققپذیر نیستند. خصلت آمرانه و اقتدارگرایانۀ این اصلاحات، نهایتا منجر به بیزاری از تجدد و رشد ارتجاع یا نوعی تمایل به "بازگشت به سنت" میشود.
با این حال دولتهای توسعهگرا تماما غردموکراتیک نیستند. دولتهای دموکراتیک توسعهگرا بویژه با توجه به تجربۀ ژاپن و آلمان تا پیش از سال 1945، در دوران پس از جنگ جهانی به تعداد بیشتری دوم سر بر آوردند.
خصلت دموکراتیک دولتهای توسعهگرا، معمولا سرعت توسعه را تا حدی کاهش میدهد ولی رضایت عمومی از روند توسعه را افزایش میدهد. دولت توسعهگرا در برزیل در دهههای 1960 تا 1980، رشد اقتصادی چشمگیری برای این کشور رقم زد ولی نهایتا به دلیل ماهیت غیردموکراتیکش، در دهۀ 1980 سقوط کرد.
در ایران نیز دولت توسعهگرای محمدرضاشاه علیرغم موفقیتهای اقتصادی نسبیاش، نهایتا به دلیل خصلت غیردموکراتیکش سرنگون شد. دولت رضاشاه نیز دولتی توسعهگرا بود که علیرغم خدماتش، به دلیل ماهیت اقتدارگرایانهای که داشت، وقتی که با مداخلۀ نیروهای خارجی سقوط کرد رضایت ملی مشهودی در ایران پدید آمد.
در هر صورت استعداد پیوند دولت توسعهگرا با اقتدارگرایی و نحوهای دیگر حکمرانی غیردموکراتیک، موجب شد که در نیمۀ دوم قرن بیستم، صاحبنظران سیاسی تاکید زیادی بر "دولت توسعهگرای دموکراتیک" داشته باشند.
کانال عصر ایران در تلگرام